شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط
از صـبـح تـا نـمـاز عـشــا ایـسـتـادهام در انــتــظـار لــفــظ بـیــا ایـســتــادهام
در صـحـن آیـنـه هـمـه جـا ایـسـتـادهام وقـتـی که در حـریـم شـمـا ایـسـتـادهام
حس میکـنم که رو به خـدا ایـسـتادهام
چون سـرو در مـقـام رضـا ایـسـتادهام
ایران پیاله ایست که لبریزکـوثراست این مملکت، نه میکـده آل حـیدر است
هرگوشهاش زتابش نوری منوّراست درکشوری که کشور موسیبنجعفراست
در روبــروی آیــنــههــا ایــســتــادهام
چـون سـرو در مـقـام رضا ایـستـادهام
دارد زسمت عرش همهکارهمیرسد خـورشـید با لـطـافـت مه پاره میرسد
حـالاکـه چـاره دل بـیـچـاره مـیرسـد از شـهـرطـوس نـغـمه نـقاره میرسد
سـمـت ضـریـح رو به صـدا ایستادهام
چون سـرو درمـقـام رضـا ایـسـتادهام
این دفـعـه هـزار و یکـم شد به ابجدت من آمـدم به شـوق تو ورفـت و آمدت
شکـر خـدا که باز رسـیـدم به مشهدت نـامـهبـرهــزار دلــم روبـه گــنـبـدت
بــاالــتــمــاس هـای دعــا ایــسـتـادهام
چون سـرو در مـقـام رضـا ایـسـتادهام
من بودم و عـوالـم اسـرار و هیچ کس من بـودم وتـجـلـی دلـدار وهـیچ کس خلوت درست کرد،من ویار وهیچ کستعویض شد کشیک دو سه بار و هیچ کس
از خـادمـان نـگـفـت چــرا ایـسـتـادهام
چون سـرو درمـقـام رضـا ایـسـتادهام
هرکس غریب مانده برایتوآشناست اصلا فقیر نیست کسی که تو را گداست
یک یا رضا برای همه دردها دواست فیشغـذایحضرتیات نسخه شفاست
بـیـمــارم و بــرای شــفــا ایـســتــادهام
چون سـرو در مـقـام رضـا ایـسـتادهام
ازبس وجود ناب تو پُرازمناقباست شاه معظمی به توتعـظیم واجـباست هرکس گدای دست تو گردید کاسب است اینجا کـریم درپی جـیرهمواجب است
من نـیــز در صـف اُمــرا ایـســتـادهام
چون سـرو درمـقـام رضـا ایـسـتادهام
دریـای مـهـربـانـی پُــر از تـلاطــمـی اصـلا تـوعـلـت الـعـلـل هـرتـبـسـمی
جان جهان وجان جهـان بـانـوی قـمی تو قـبلهگاه هـفـتم و خـورشید هـشـتمی
پـس در مـسـیـر قـبـلـهنـمـا ایـسـتـادهام
چون سـرو درمـقـام رضـا ایـسـتادهام
یک عـمرریزهخـوارتو با خـانـوادهام یک عـمر برضـریح شما سرنـهـادهام
اربـابزاده هـسـتـی و من بـنـدهزادهام تـو اخــتــیــارداری و مـن بــیارادهام
بـیاخـتــیــار رو بـه شـمـا ایـسـتـادهام
چون سـرو درمـقـام رضـا ایـسـتادهام
هرچند درحریم توچون من زیادهست اذن دخـولـم از دم باب الـجـواد هـست
یک بار هم که آمده باشـم به یاد هست یادت سلام هـرسـحـر و بامـداد هست